English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4338 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
omnia pressumuntur solemniter U اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forwarded U روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward U روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
condition U وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
crunch U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunches U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
inputted U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
ended U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
end U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
agent U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
corrects U روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correcting U روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correct U روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing U مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
Hear hear! U صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
rational number U عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
exercising a right U اعمال حق
exertions U اعمال
exercising U اعمال
acts U اعمال
doings U اعمال
applications U اعمال
application U اعمال
undertakings U اعمال
exercise U اعمال
exercises U اعمال
exercised U اعمال
exertion U اعمال
exerts U اعمال کردن
exerting U اعمال کردن
the galleys U اعمال شاقه
exerted U اعمال کردن
exert U اعمال کردن
exertion U اعمال زور
willable U قابل اعمال
applier U اعمال کننده
exertions U اعمال زور
hard labor U اعمال شاقه
preventative actions U اعمال بازدارنده
applicatory U اعمال شدنی
applies U اعمال کردن
apply U اعمال کردن
applying U اعمال کردن
to have the pull of U اعمال نفوذکردن بر
labourhardl U اعمال شاقه
lobbying U اعمال نفوذ
hard labour U اعمال شاقه
galleys U اعمال شاقه
impressment U اعمال زور
applicator U اعمال کننده
applicative U اعمال کردنی
strong arm U اعمال زورکردن
strong-arm U اعمال زورکردن
workable U قابل اعمال
impose U اعمال نفوذکردن
exercising force U اعمال زور
imposes U اعمال نفوذکردن
takeovers U اعمال کنترل
peonage U اعمال شاقه
takeover U اعمال کنترل
showing partial views U اعمال نظر
all right U صحیح
in order U صحیح
valid U صحیح
i see U ها! صحیح !
proper U صحیح
well advised U صحیح
indecorous U نا صحیح
exact U صحیح
judiciously U صحیح
real <adj.> U صحیح
true <adj.> U صحیح
simon pure U صحیح
integral U صحیح
authentic U صحیح
fea U صحیح
integer U صحیح
righting U صحیح
Quite [so] ! U صحیح!
accurate U صحیح
righted U صحیح
right U صحیح
proper <adj.> U صحیح
exact <adj.> U صحیح
corrects U صحیح
exacted U صحیح
correcting U صحیح
exacts U صحیح
correct U صحیح
good U صحیح
integers U صحیح
authentical U صحیح
correct <adj.> U صحیح
accurate [correct] <adj.> U صحیح
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
embraceor U اعمال نفوذ کننده
undue influence U اعمال نفوذ ناروا
use one's influence U اعمال نفوذ کردن
house keeping operation U اعمال خانه داری
to use one's influence upon U اعمال نفوذ کردن بر
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
penal servitude U حبس با اعمال شاقه
imprisonment with hard labour U حبس با اعمال شاقه
To use force(violence) U اعمال زور کردن
showing partial views U اعمال نظر کردن
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
governance U اعمال قوه اختیارداری
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
alteration U تغییر اعمال شده
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
integers U عدد صحیح
okay U صحیح است
right you are U صحیح است
neatly <adv.> U بطور صحیح
rightly <adv.> U بصورت صحیح
up front <idiom> U روراست ،صحیح
rightly <adv.> U بطور صحیح
aright <adv.> U بصورت صحیح
correctly <adv.> U بصورت صحیح
duly <adv.> U بصورت صحیح
justly <adv.> U بصورت صحیح
properly <adv.> U بصورت صحیح
rightfully <adv.> U بصورت صحیح
safe and sound U صحیح وتندرست
tidily <adv.> U بطور صحیح
that is right U صحیح است
orderly <adv.> U بطور صحیح
drill U روش صحیح
rightly U بطور صحیح
whole numbers U عدد صحیح
whole number U عدد صحیح
eugenic U صحیح النسب
roundest U عدد صحیح
round U عدد صحیح
to be proper for U صحیح بودن
drilled U روش صحیح
drills U روش صحیح
neatly <adv.> U بصورت صحیح
tidily <adv.> U بصورت صحیح
righting U به طور صحیح حق
righting U درست صحیح
righted U به طور صحیح حق
orderly <adv.> U بصورت صحیح
righted U درست صحیح
right U به طور صحیح حق
integer U عدد صحیح
right U درست صحیح
spot-on U دقیقا صحیح
integral number U عدد صحیح
affirmative U صحیح است
indue order U به ترتیب صحیح
ok U صحیح است
A correct answer. U جواب صحیح
valid contract U عقد صحیح
exact U صحیح عین
true complement U مکمل صحیح
the ticket U کار صحیح
integer variable U متغیر صحیح
exacted U صحیح عین
exacts U صحیح عین
homozygote U صحیح النسب
valid transaction U معامله صحیح
authentic document U سند صحیح
incorrupt U صحیح و بی عیب
rightfully <adv.> U بطور صحیح
properly <adv.> U بطور صحیح
justly <adv.> U بطور صحیح
considered U با اندیشه صحیح
duly <adv.> U بطور صحیح
genuine tradition U حدیث صحیح
correctly <adv.> U بطور صحیح
aright <adv.> U بطور صحیح
proper fraction U کسر صحیح
integer number U عدد صحیح
truest U خالصانه صحیح
truer U خالصانه صحیح
true U خالصانه صحیح
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
jar U اعمال شوک شدید به یک وسیله
Recent search history Forum search
1incentive
1strong
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2مهرآسا
2مهرآسا
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
2municipal personel OR municipality personel?
1confinement factor
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2actus reus
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com